هشدار طالبزاده درباره «شکدم» را نادیده گرفتند/ یک وجود «نادر»
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۲۸۸۵۶
جواد شمقدری کارگردان سینما و تلویزیون و معاون اسبق سینمایی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ویژگیهای زندهیاد نادر طالبزاده گفت: بزرگترین هنر نادر طالبزاده این بود که زندگی در غرب با تمام زرق و برقش را رها کرد و جذب انوار نورانی انقلاب اسلامی شد. او تمام عقبه زندگی خود در غرب را رها کرد، به ایران آمد و در سختترین عرصههای حضور پیدا کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: فیلم «ولعصر» بهترین گواه است که نشان میدهد نادر طالبزاده در چه صحنههای پرخطری حضور پیدا کرده و با دوربین ۳۵ میلیمتری اقدام به ضبط تصاویر کرده بود. بعد از پایان جنگ هم او در عرصههای مختلف فرهنگی ظاهر شد و به تعبیری هر آنجا که انقلاب اسلامی نیاز پیدا کرد، او حضور خود را نشان داد. نادر طالبزاده در این سالها توانست با بسیاری از اندیشمندان غربی که به دنبال حقیقت بودند وارد گفتگو شود و آنها را به سمت انقلاب اسلامی رهنمون شود. او میدانست یک حقیقت بزرگ در این انقلاب جلوه کرده و تلاش میکرد دیگران را با این حقیقت آشنا کند.
این کارگردان در ادامه گفت: مشخصاً در یک دهه اخیر نادر طالبزاده از طریق رسانه ملی و برنامه «عصر» که خود اجرای آن را هم برعهده داشت، توانست بسیاری از اندیشمندان و متفکران و هنرمندان غربی را به میدان بیاورد و از زبان آنها به تبیین حقیقت انقلاب اسلامی بپردازد. مرحوم طالبزاده از این منظر یکی از هنرمندان و فعالان رسانهای منحصر به فرد دوران ما بود و به معنای واقعی کلمه وجودش نادر بود. بعید میدانم به این راحتی بتوان جای او را پر کرد و به همین دلیل احتمال میرود دشمنانی که کینه انقلاب اسلامی را در سینه دارند، برای حذف او اقدام کرده باشند.
ترور بیولوژیک نادر طالبزاده بعید نیست
وی در تشریح موضع خود درباره ترور بیولوژیک زندهیاد طالبزاده افزود: درباره این موضوع طبیعتاً به این راحتی نمیتوان نظر دارد. نقلی که خود ایشان در تلویزیون داشت و در دیدارهای خصوصی هم مطرح میکرد بر این مسئله تأکید داشت که چنین اتفاقی رخ داده است اما اینکه واقعاً در ماجرای ربایش وسایل در سفر آیا توطئهای در جریان بوده و منجر به آسیب به سلامتی ایشان شده است، امری پزشکی است که ما به راحتی نمیتوانیم درباره آن اظهارنظر کنیم. در مجموع اما نمونهها و موارد بسیاری از دست را پیشتر شاهد بودهایم. یاسر عرفات کسی بود که از طریق ترور بیولوژیک حذف شد و بعدها همین سرویسهای اطلاعاتی موساد به آن اذعان کرد. به همین دلیل اصلاً بعید نیست چنین اتفاقی درباره مرحوم طالبزاده هم رخ داده باشد چه اینکه او همواره در معرض هجمهها و تهمتها از سوی جریانهای نفوذی داخلی هم قرار داشت و همه اینها میتواند به یک فرد آسیب برساند.
شمقدری ادامه داد: زندهیاد طالبزاده مصداق کسی است که وقتی پا از منزل بیرون میگذاشت در راه خدا حرکت میکرد و از آنجا که در این مسیر هم جان عزیز خود را از دست داد، بعید نیست بتوان جایگاه «شهید» هم برای او در نظر گرفت.
این کارگردان درباره خاطرات و شناخت شخصی خود از زندهیاد طالبزاده هم گفت: من از سال ۶۴ با او آشنا شدم و از همان زمان هم علاقهای برمبنای دغدغههای مشترک در میان ما شکل گرفت. همواره این ارتباط را با یکدیگر حفظ کردیم و در مقطعی هم که بنده مسئولیت سازمان سینمایی را برعهده داشتم، همایش «افق نو» را راهاندازی کردیم و مدیریت آن را برعهده نادر طالبزاده گذاشتیم. او هم این بار سنگین و خطرناک را بردوش گرفت و فکر میکنم یکی از پروژههایی بود که او دوست داشت با حجم و ثمره بیشتر ادامه پیدا کند اما در دولت قبل گرفتار تعطیلی شد! این رویداد در دولت جدید و برای سالهای آینده باید احیا شود.
نادر طالبزاده درباره کاترین شکدم هشدار داده بود
وی با اشاره به برخی محدودیتها پیش روی نادر طالبزاده برای فعالیتهایی که در دست داشت، ادامه داد: حتی برنامه «عصر» او در تلویزیون هم به راحتی به تولید نمیرسید. خاطرم هست زمانی برایم میگفت برای هر قسمت این برنامه مشقات بسیاری را متحمل میشود. بالاخره بخشی از مهمانان او در این برنامه خارجی بودند و برخی نسبت به این مهمانان خارجی دچار کجفهمیهایی بودند. کمااینکه در نمونه اخیر درباره کاترین شکدم شاهد این مسئله بودیم. به نظر میرسد دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ما در این زمینهها باید بیشتر هوشیار باشند و اینگونه نباشد که اگر خطایی هم رخ داد، بخواهند بار آن را بردوش یک سردار جبهه فرهنگی انقلاب بیندازند. باید این موارد را بهعنوان ضعف سیستم خود بپذیرند.
شمقدری تأکید کرد: شخصاً درباره مورد کاترین شکدم اطلاع دارم که زندهیاد طالبزاده و دوستانشان پیشتر هشدارهای لازم را درباره او داده و گفته بودند که او فرد قابل اعتمادی نیست اما به هشدارهای آنها توجهی نشد و مجموعههای دیگر به او میدان دادند. نهایتاً اما زمانی که او خودش اعلام کرد من آن کسی نیستم که در ایران شناخته شدهام و مشخص شد با دستگاههای اطلاعاتی خارج از کشور ارتباطاتی دارد، متأسفانه هجمه و بار آن را به دوش آقای طالبزاده انداختند که این کار به ناحق صورت گرفت چراکه ایشان و تیم همراهشان پیشتر درباره او هشدار داده بودند.
شمقدری در پایان تأکید کرد: امید داریم پرچم این هنرمند عزیز بر زمین نماند و یاران، همسنگران و به خصوص نسل جوانی که از شاگردان او بودند، راه او را در مسیر تبیین هر چه بهتر و بیشتر انقلاب اسلامی با زبان فرهنگ و هنر ادامه دهند و این پرچم را برافراشته نگه دارند.
کد خبر 5481950 عطیه موذنمنبع: مهر
کلیدواژه: نادر طالب زاده جواد شمقدری نادر طالب زاده تئاتر ایران موسیقی ایرانی درگذشت چهره ها کارگردان تئاتر فیلم کوتاه فیلم سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کنسرت موسیقی عید سعید فطر سازمان صداوسیما برنامه تلویزیونی عید فطر 1401 نادر طالب زاده انقلاب اسلامی طالب زاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۲۸۸۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و برای زنان نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوتهای جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما میتواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.
نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام میتواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور میکرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز میکردند. حضرت فاطمه (س) در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار میکردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.
اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمینهای مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصههای مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشتهاند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع میبینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.
خبرگزاری تسنیم با مرور بخشهایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخشهایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.
رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند
در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشتهاند و از محضرش بهره میبردهاند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.
رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام میدهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»
دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه میفرمایند:«این دختر سیّدهای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را میشنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر میشود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.
اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده میشود.
آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوینوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا میکند، رابعه به وی میگوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمیآوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.
این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونههای پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین رویگردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما یا اندک پیه آبهای قانع بود.
فاطمه نیشابوری؛ گمشدهای در عرفان اسلامی
یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و مینویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش میگوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»
ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد میکند. از این زن، با چنین درجهای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمیشود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.
خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری
آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بودهاند و در کتب احوالات عارفهها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.
نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه میریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه میگذرند، به روشنایی چیزی رشته میشود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»
بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیکردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا
او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.
اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.
امام علی علیه السلام میفرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»
حبیبه عدویه و نیایشهای عارفانهاش
از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری دربارهاش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه میرفت و میگفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیدهها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»
این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بیتوجهیاش به دنیای دون است.
کسی که این چنین با پروردگارش نیایش میکند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.
عقلاء مجانین
یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بیمقدار است، که از بند عقل معاش بیرون میآیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی میگیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.
این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروفترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانهای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمیکند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت میکند که ایشان معمولاً عاقلترین افراد زمانشان بودهاند.
در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر میشود.
ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان میدهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشتهاند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بودهاند و احساسات تند و شوق سوزان و بیپایان درونی خود را بیپروا بیان میکردند.
عارفهای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشتهاند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفهای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»
همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.
زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شدهاند.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیعارفههای گمنام
اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بودهاند.
زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافتهاند.
در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خردهنانی اکتفا کردهاند، خود نوعی سلوک عرفانی است.
در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بودهاند، همانطورکه بشر حافی میگوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستانهای آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.
زندگی و نقش زنان عارف در هالهای از ابهام است
میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هالهای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشتهاند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.
هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایستهای از این زنان مشاهده میشود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا میدهد.
در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شدهاند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشتهاند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بودهاند و مطالعه زندگی ایشان میتواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.
انتهای پیام/